قطعة ادبی ستمگر

ادبیّات طنز تاریخ فرهنگ اجتماعی

                 ستمگر...

قطعة ادبی از دیوانم گلها و گلبرگها

پرنده باز...

آن جوجه های عقاب را...

برای چه نگه داشته ای؟

اگرچه قدری زیبا هستند...ولی...

تصوّر  اینکه وقتی بزرگ شدند...وقتی...

منقارهایشان تیز , و چنگالهایشان , درّنده شد...

پرنده هاییرا که...معصومانه , شادی می آفرینند

و ,دوستشان دارم . ربوده و میدرند

تصوّر اینکه وقتی بزرگ شدند...

خرگوش های کوچک و بازیگوش را که در صحرا...

شتابان , بسوی لانه هایشان میدوند

زیرا فرزندانشان در انتظارند , اززمین برداشته...

به قلّة کوهها میبرند...وآن جانوران بی پناه

 ووحشتزده را , قطعه قطعه می کنند ...

از جوجه عقابهایت ...برایم عفریت مرگ ساخته اند

چه شوم ومهیب ...آنهارا دوست نمیدارم , و...

برایشان شعری نخواهم گفت ...در کدام ستمگرو خونخوار

زیبایی و جاذبه ای هست ؟ که در جوجه عقاب های تو باشد

cyrusamirmansouri@yahoo.com



نظرات شما عزیزان:

ALI
ساعت15:41---14 فروردين 1391
دوست عزیزسلام.ازاینکه شماجزمعدودکسانی هستید که وبلاگی بامحتویات ادبی داریدخیلی خوشحالم چراکه امروزه تمامی وبلاگ هایابه مسائل عاشقی میپردازندیابه مسائل مستحجن. کارشمارابسیارمی ستایم.
ازطرف مدیروبلاگ ازهردری سخنی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:,ساعت19:49توسط سیروس امیرمنصوری | |